هوالذی أرسل رسوله بالهدی و دینالحق لیظهره علیالدین کلّه ولو کره المشرکون[توبه / 33]
از موضوعات مهمّی که همیشه بشر در ارتباط با آن بوده و منشأ بسیاری از تحوّلها قرار گرفته، موضوع دین و اَبعاد آن است. این موضوع، از اَبعاد گوناگونی قابل بررسی است. آن چه در این مختصر به دنبال آن هستیم، بررسی دین و چگونگی آن در عصر ظهور حضرت حجت، عجل الله تعالی فرجه الشریف، است .
یکی از پرسشهایی که همیشه در پیش روی متفکّران است، این است که ((آیا درزمان ظهور حضرت، احکام و قوانین جدیدی از سوی آن وجود شریف بیان خواهد شد؟ آیا به جهت حکومت جهانی حضرت، دین، باساز وبرگی جدید و اصولی متناسب با آن زمان و قوانینی جدید جلوه میکند؟))
آیا میتوان گفت، اکنون احکامی به حسب واقع وجود دارد که مورد نظر خداوند تبارک و تعالی است و برای رشد و سعادت فرد و جامعه به آنها نیاز است و لکن تا زمان ظهور، به جهت وجود موانعی، به مرحله فعلیّت نرسیده است، امّا با ظهور آن حضرت چنین احکامی از مرحله انشاء خارج شده و لباس فعلیّت میپوشد یا این که چنین چیزی مطرح نیست بلکه آن چه که در زمان ظهور واقع میشود، تنها، تحوّلی عظیم در مرحله اجرای احکام مقدّس اسلام و احیاناً توسعهای در برخی از احکام محدود است؟
پاسخ به این پرسش مهم، نه تنها آگاهی انسان را نسبت به حقیقت دین در زمان ظهور روشن میسازد، بلکه نتایج مهم و چشمگیری نسبت به برخورد عالمان و متفکّران با دین، در زمان قبل از ظهور دارد. در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود:
الف: از مجموع مطالبیکه دراین بحث به میان خواهد آمد، روشن میشود که در زمان ظهور حضرت حجت، عجّل الله فرجه الشریف، آن چه محور حکومت آن حضرت است دین است، این مطلب، ما را به این نتیجه روشن رهنمون میسازد که، دین، نه تنها صلاحیّت برای حکومت دارد، بلکه تنها حکومتی که میتواند جامعه بشری را از هر گونه ظلم و بی عدالتی و فساد و تباهی و یأس و ناامیدی نجات دهد، حکومت دینی است.
هرگز نباید تصوّر کرد که در زمان ظهور، حکومت، به دست یک نیروی خارج از دین اجرا خواهد شد، بلکه دین با همه احکام و قوانین تضمین کننده سعادت بشریّت در ختم عالم خواهد بود. البته نمیتوان منکر این مطلب گردید که با حضور مستقیم معصوم(ع) ضمانت اجرایی دین افزایش خواهد یافت و چه بسا تفاوت بسیاری با غیر آن دارد. امّا این بدان معنا نیست که معصوم(ع)به دین و قوانین آن قابلیّت اجرا را اعطا میکند.
نتیجه واضح و روشن این مطلب، آن است، که کسانی که در عصر حاضر، منکر عنصری به نام حکومت برای دین هستند و دین را محدود به امور شخصی و فردی میدانند یا باید حکومت جهانی حضرت ولی عصر، عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف، را منکر شوند و یا اینکه معتقد شوند که در آن زمان، غیر از دین، امر دیگری در حکومت دخالت خواهد داشت. طبیعی است که روشنفکر متدیّن، به هیچ کدام یک از این ها نمیتواند ملتزم شود به عبارت دیگر، اگر دین، صلاحیّت برای حکومت نداشته باشد، در هیچ زمانی حتّی در زمان ظهور نیز صلاحیّت حکومت ندارد و اگر دین با قابلیّت ذاتی خود و ویژگی های خاصّ خود، بتواند حکومت کند در هر زمانی، حتی در غیر عصر ظهور نیز - هر چند به صورت محدود - میتواند حکومت کند.
ب: ظهور حضرت حجّت أرواحنا فداه، کشف از ظهور یک واقعیت و یک حق واحد دارد. آن چه مقصود اصلی خداوند تبارک و تعالی برای بشریّت بوده. و هست، حتماً یکی است و نمیتوان ملتزم به کثرتِ حق و تکثُّر واقع شد. ((إنَّ الدین عندالله الإسلام)) به عبارت دیگر کسانی که معتقد به تکثّر گرایی در دین هستند، نمیتوانند حکومت آخرالزمان را از نظر اعتقادی بپذیرند؛ چرا که آن حکومت، بر یک پایه و اساس استوار خواهد بود و آن، اسلام واقعی و حقیقی است و بقیّه ادیان و مذاهب، در آن حکومت صحیح، نقش نخواهند داشت.